عسل نازعسل ناز، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

عسل ناز مامان و بابا

زندگی

عسلم امروز میخوام چند تا پیام برات بنویسم جایی خوندم خیلی خوشم اومده دوست دارم برات یه درس باشه                                              التماس به خدا شجاعت است ،اگر برآورده شود رحمت است اگر برآورده نشود حکمت است التماس به خلق ذلت است ، اگر برآورده شود منت است ،اگر برآورده نشود خفت است              ...
30 فروردين 1390

دلم گرفت

سلام قشنگم از دیروز یه کمی حالم یه جواریی گرفتس نمی دونم چرا ولی از اونجایی شروع شد که: دیرو من با زن دائی مریمت رفته بودیم دکتر اخه میدونی که داری پسر دایی یا دختر دایی دار میشی . هر چی که باشه باید دوسش داشته باشی مهربونم خلاصه اینکه رفته بودیم برای چک آپ وضعیت نی نی، توی مطب همه خانمای بودن که یا نی تو شکمشون داشتن و یا اومده بودن نی نی دار بشن، داشتن از نی نیاشون حرف میزدن و خوب یه جورایی خوشحال بودن. زیاد از حرفایی که بین اونا رد و بدل میشد خوشم نیومد و یه کم دلم گرفت که اگه منم قبل از عید اون جوری سره کارم نمیزاشتن منم الان خیالم از بابت نی نیم راح...
29 فروردين 1390

طلای مامان

عزیز مامان میدونم که مثله طلا برق میزنی وزیبائیه وجودت همه رو محو تماشای خودت میکنه عسلم ببین چه خوشکله اسمت از طلااااااااااااا باشه       البته اسمه تورو هر جوری که بنوسیم بازم مثله خودت قشنگه     اینم مدله موشیشه ببین چقدر نازه       اینم مدله گربش     اینم مدله ستارشه که یکمم شیطونه ...
27 فروردين 1390

دل تنگی

سلام به دختر قشگم گل نشکفته مامانی توی این عکس این گل خودتی که یه غنچه نشکفته ایی       عزیزه دلم نازه خوشگلم   خیلی خیلی دلم برات تنگه       هر روز برای اومدنت دارم لحظه شماری میکنم واز خدا میخوام که زودتر این    هدیه قشنگشو برام بفرسته و دله همه اونایی رو براش داره میزنه رو اروم کنه مخصوصا من و بابا رضا که خیلی داریم لحظه شماری میکنیم .     وای چقدر عکسهای قشنگ دخترونه برات پیدا کردم ..... جانم حالشو ببر         ...
24 فروردين 1390

گواهینامه

سلام دخملیییییییییییییییییییی امروز مامانی یه کم خوشحاله اخه امروز با کلی کلنجار رفتن با بابا رضا رفتم برای امتحان شهری رانندگی.                               آخه میدونی چون یه کم به خاطر مسائلی که قبل از سال پیش اومد اوضاعه روحیم به هم ریخته بود وبی خیاله گواهینامه شدم ولی بعدش با خودم فکر کردم .       که اگه تو بیای بتونم بدون مشکل همه جا ببرمت عزیزم، ببرمت پارک و یا هر جا که دوست داشته باشی. ...
22 فروردين 1390

اولین عید دیدنی

سلام مامانی بعد از یه مسافرت طولانی خستگی سفر تصمیم گرفتم روز پنجشنبه حسابی استراحت کنم که بتونم به کارای عقب افتادم برسم اخه من که در طول هفته وقت نمی کنم به کارام برسم و باید از روزهای تعطیل استفاده کنم برنامه این هفته من هم که جابجایی لباسها ووسایلی بود که با خودم برده بودم شمال وایییییییییییییی چقدر زیادن خلاصه با خیال راحت تا ساعت 12 خوابیدم اخه بابا رضا بر خلاف هر پنجشنبه که خونه هست وکمک حاله منه این هفته اونم کار داشت ونبود   وقتی از خواب بیدار شدم و به بابا رضا زنگ زدم که اعلام بیداری کنم گفت برای شام مامان زهرا وعمه لیلا وعمه فرح وعمه سهیلاو عمه مهسا به همراه دختر عمه ها وشوهر...
21 فروردين 1390

عید

عسله مامان عیدت مبارککککککککککککککک باشه                                 فرشته من امسالم بدون تو سره سفره هفتسین با بابا رضا بودیم درسته که فیزیکی حضور نداشتی ولی توی قلب ما بودی وهمش به یادت بودم دختر قشنگم نمیدونم پا به این دنیا گذاشتی یا هنوز پیش خدایی یا توی بهشتی ولی هر جا که هستی برات ارزوی سلامتی میکنم واز خدا میخوام که نگهدارت باشه اخه تو یه هدیه ایی برای من و بابارضات ومیدونم خدا بهتریینو برام میفرسته از طرفی یه حسی دارم که بهم میگه خیلی بهت نزدیک شدم   &nb...
16 فروردين 1390
1