عسل نازعسل ناز، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

عسل ناز مامان و بابا

یک روز برفی

دختره خوشکلم امروز هوا خیلی قشنگه همه جا سفیده و تمیزه عزیز مامان دلم می خواست توی هوای سرده زمستونی اداره نمیومدم  و کنار دختر خوشکلم میموندم ولی خوب چه کنیم که شرایط این جوری ایجاب میکنه، پشت میزم به منظره نگاه میکردم و جای خالیتو توی بغلم حس کردم ملوسک مامان. اینم نمایی از منظره کنار پنجره پشت میزم. دختره قشنگم وقتی از حمام اومده بیرن   دیرو تولد بابا رضا بود دخترم هم با زبان شیرین کودکانه وقتی بابا رضا از در وارد شد. گفت : بابا یضا تبلودت مبالک باسههه شیطون فقط منتظره با انگشت بره توی کیکالبته اینجا توسط بابا رضا تحت کنترله       ...
29 آذر 1391

21ماهگی ماشگیل مامان

عسلی توی این روزا دیگه هم کلمات و جملات و خیلی قشنگ و شیرین تلفظ میکنه الهی قوربون اون حرف زدنت بشه مامان که وقتی دهنتو باز میکنی ضعف میکنم جیگر جون  تازه دخترم قصه برام میگه قصه شنگول و منگول که من به طور کامل مینوسم خودتون خلاصش کنید ایکی بود شنگول بود منئول بود اقا گیگه در زد(البته با کوبیدن بر روی در با مشت) منم منم مادرتونننننننن گذاااا (اینجا دیگه نمیدونم چی میشه که میگه ) طلا بدو (منظور بگو)خوشکلا بدو مامان ما خوشتل بود و تمام چقدر کامل بود!!!!!!!!! افرین     عزیزم با لباس مشکی چه جیجری شده مثل این بچه ها که میخوان شعر بخونن، گروه سرود مهده کودک......تقدیم میکند.      ...
13 آذر 1391

20 ماهگی دخترکم

دختر قشنگ مامان ای کاش میشد ذره ایی از احساس درونی خودمو وصف کنم با گذشت زمان از طرفی خوشحالم که داری بزرگ میشی و برای دیدن ارزوهای قشنگت روز شماری میکنم از طرفی دلگیر میشم از اینکه این روزا دیگه تکرار نمیشه و هیچ وقت دیروز دوباره تکرار نمیشه .    حیاط مادر بزرګ شمال ، دخترم کنار باغچه نشسته و با تعجب  به مناظر نګاه میکنه.     عسلی داره بادقت هر چه تمام به خونه پرنده ها رو ی درخت گلابی توی حیاط مامانبزرگم نگاه میکنه .   قوبون اون قیافه شیطونت برم مامان از چی ترسیدی؟؟ اینم قورباغه کوچولو که یه روز تمام کنار در ماشین نشسته بود و عسلی کلی از دیدنش لذت برد. ...
13 آذر 1391
1