20 ماهگی دخترکم
دختر قشنگ مامان ای کاش میشد ذره ایی از احساس درونی خودمو وصف کنم با گذشت زمان از طرفی خوشحالم که داری بزرگ میشی و برای دیدن ارزوهای قشنگت روز شماری میکنم از طرفی دلگیر میشم از اینکه این روزا دیگه تکرار نمیشه و هیچ وقت دیروز دوباره تکرار نمیشه .
حیاط مادر بزرګ شمال ، دخترم کنار باغچه نشسته و با تعجب به مناظر نګاه میکنه.
عسلی داره بادقت هر چه تمام به خونه پرنده ها رو ی درخت گلابی توی حیاط مامانبزرگم نگاه میکنه .
قوبون اون قیافه شیطونت برم مامان از چی ترسیدی؟؟
اینم قورباغه کوچولو که یه روز تمام کنار در ماشین نشسته بود و عسلی کلی از دیدنش لذت برد.
عسلی چسبیده به شیشه ابلیموی مامان جون ولم نمیکنه
اخه چرا اینجوری بقلش کردی مامان انگار نی نی شه
عزیزم مامان و بابا بهترنها رو برات ارزو میکنن الهی همیشه لبات خندان دلت شاد باشه شیرینه من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی