خواب
امروز يه بارونه قشنگي ميباره كه آدم لذت ميبره جات خيلي توي اين هوا خاليه يا شايد من خيلي به وجودت نياز دارم نميدونم.
ديروز زن دائي مريمت بهم زنگ زد ويه خوابه قشنگي از تو ديده بود خيلي خيلي قشنگ واي خدا جون يه صورت خوشكل وچشماي خوشكلتركلي با خوابش حال كردم، يك ساعت بعدش دائي مصطفي زنگ زد گفت آجي يه خوابي ديدم اگه بدونيييييييييييييي خلاصه بعد از كلي كه دلمو اب انداخت برام تعريف كرد اونم تو رو مثله يه فرشته كوچولو ديده بود، وقتي اونم خوابشو برام تعريف كرد با خودم گفتم شايد واقعاً داره روزه موعود مياد خيلي خوشحال بودم تازه لحضه ايي كه براي بابا رضا هم تعريف كردم اونم با يه لبخنده رضايت داشت به حرفام گوش ميكرد وكلي ذوق كرده بود اي جونمممممممممممم.
تازه ديروز يه فكري زد به سرم كه وقتي اومدي حتماً از دستاي كوچولوت واون پاهاي فنچوليت قالب بگيرم وازش يه اثر برات درست كنم(مجسمه)كه وقتي بزرگتر شدي واونو ديدي كلي از تغييرسايزت حال كني بابا بيا ديگه مامانيييييييي دلم خيلي خيلي بيتابته .....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی