تولد دو سالگی عسل ناز
عزیز دل مامان عسل نازم تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد ، آن را به تو تقدیم میکنم خوشکل مامان تولدت مبارک باشه.
امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . .
این چندمین تولد توست؟
و چندمین انبساط مجدد کائنات؟
این چندمین بارخلقت است؟
و چندمین انفجار سکوت؟
چندمین لبخند آفرینش؟
خورشید را چندمین بار است که میبینی؟
و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟
و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟
چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟
چندمین دم!؟
چندمین آن!؟
آه که تو چقدر خوشبختی!
و جهان چه پرغوغاست
که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . .
امروز سالروز ورودت به این دنیای پر از رمز و رازه و در عین حال پر از زیبایی و عشق و تو این زیبایی و عشق و به من بابا رضا هدیه دادی با اومدن در چنین روزی روزهای قشنگی برای من و بابا ساختی و همچنان در حال ساختن روزهای قشنگتر هم هستی عزیزم بیصبرانه منتظر اون روزی هستم که بدونی چقدررررررررررر برای من و بابات عزیزی و چقدر دوست داریم .
عسل مامان امسالم به خاطر اینکه زن دایی مریم عزادار باباش بود نتونستم برات تولد بگیرم ولی خوب یهکیک کوچولو برات گرفتیم و این روز قشنگ و جشن کوچولو گرفتیم
دختره خوشکلم به خاطر اینکه خونه مامان زهرا هم یه جشن کوچولو داشته باشیم یه کیک دیگه و یه جشن دیگه هم اونجا داشتیم که باعث خوشحالی عسلی شد حسابی