شروع ششومین ماه از زندگی فرشته کوچولوی مامانی
عسلی مامان دختره کوچولوی من با اینکه پا به ششومین ماه از زندگیت گذاشتی بازم مثله عروسکای باربی میمونی و بازم کوچولویی البته هیچ کدوم از کارای عسلم به سنش نمیخوره الهیییییییییییییی فداش بشم من که چهاردست و پا عقب عقب میره ،جیغای بنفش میکششششششششششش اوه اوه گوشم میلزره و مرتب ققققق و خخخخخ میکنه خدایا هر چه بیشتر جلو میرم یه چیزی که از عشق بالاتره و نمی تونم واژه مناسبی براش پیدا کنم توی وجودم بیشتر رخنه میکنه و این وابستگی و دلبستگی رو بیشتر میکنه
قوربون تاپ بازی کردنت
تازه یادگرفته بشینه ، دخملم بابایی روزی هزار بار وقتی سره کارشه این عکسو میبوسه همش به من میگه خوش به حالت که زمان بیشتری پیشه علسی هستی .تازه دختره مامان توی این عکس یعنی ١٢/٥/٩٠ درست سومین ماهی که پیش ماست و جالبتر اینکه اولین قدمشو برداشت و چهار دست و پا راه رفت خدایا چقدر این زمان برای من دور از انتظار بود کی فکر شو میکرد عسله من توی سوین ماه ورودش به زندگیه ما بتونه اولین قدمشو برداره الهی الهی این قدمای قشنگت گامی باشه برای بهتر وبهتر شدنه زندگیت
به این کار میکن پا تو کفش بزرگترا کردن ای بلااااااااا
قوربون اون شیطنتتتتتتتتتتتتتتتت عزیز مامان اینقدر تکون خوردی که همه عکسا رو تار کردی ولی حتی اگه تار تار باشه بازم برای من قشنگه و واضحه